مذهب رسمی عاشقا

امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود می فرمود: مردم را با غیر از زبان خود به راه خیر بخوانید تا مردم تلاش، راستگویی و تقوا را در شما ببینند. (جهاد النفس، ح‏ ۱۹۵) همچنین در جایی دیگر فرمودند: مایه زینت ما اهل بیت باشید نه مایه سر افکندگی و خجالت ما تا مردم با مشاهده رفتار شما به اسلام متمایل شوند (تحف العقول، ص ۴۸۸).

ایشان را (صادق) می نامند چراکه پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه) فرمودند: «وقتی فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن حسین متولد شد او را «صادق» بنامید؛ زیرا فرزند پنجم از او نیز جعفر نام خواهد داشت و به دروغ ادعای امامت خواهد کرد؛ او جعفر کذاب می باشد و افترا زننده به خداست.» حضرت همواره خود را بنده خدا معرفی می کرد و در نماز چهره اش سرخ و بر افروخته بود؛ هنگام قرائت قرآن، به گونه ای تلاوت می کرد که گویی نازل کننده قرآن در مقابل او ایستاده و او را می بیند.(بحار الانوار، ج ۸۱، ص ۲۴۸) حضرت با وجود مجالس درس و مناظره، به کار در مزرعه نیز مبادرت می کردند و می فرمودند دوست دارم خداوند عرق ریختن من در پی کسب روزی حلال را ببیند. علاوه بر این حضرت، کاروان تجاری داشتند که برای ایشان کار می کردند. (بیشتر بخوانید)
عصر امام صادق (علیه السلام)، عصر قیام و خونخواهی امام حسین (علیه السلام) و جنگ و درگیری بین امویان و عباسیان نیز بود که از این بین می توان به نفس زکیه در مدینه، قیام ابو مسلم در خراسان و قیام ابو سلمه و زید بن علی عموی امام صادق (علیه السلام) در کوفه اشاره کرد که حضرت، علی رغم مخالفت با حکومت وقت، در هیچ کدام یک از این قیام ها شرکت نکردند به همین خاطر افرادی همچون احمد بن حنبل و مالک بن انس نیز ایشان را «صادق» خطاب می کردند؛ چراکه در آن زمان هر کسی که برای قیام و جنگ با دولت وقت افرادی را اطراف خود جمع می کرد «کذّاب» نامیده می شد. (بیشتر بخوانید)

به‌رغم آنکه امامت امام صادق(علیه السلام) با ضعف و فروپاشی امویان همراه بود، وی از درگیری‌های نظامی و سیاسی دوری جست و حتی دعوت به خلافت را نپذیرفت. شهرستانی گزارش کرده است که ابومسلم خراسانی پس از مرگ ابراهیم امام، در نامه‌ای امام صادق(علیه السلام) را شایسته‌ترین فرد برای خلافت خواند و از او دعوت کرد تا خلافت را بپذیرد؛ اما امام صادق(علیه السلام) در پاسخ نوشت: «نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه من است». او پاسخ دعوت ابوسلمه برای خلافت را نیز با سوزاندن نامه‌اش داد. وی همچنین در قیام‌هایی که بر ضد حکومت روی داد، از جمله قیام عمویش زید بن علی، شرکت نکرد. بر طبق حدیثی، امام صادق(علیه السلام) نبود یاران راستین را علت خودداری از قیام شمرده است.
با وجود دوری امام صادق (علیه السلام) از قیام مسلحانه برضد حکومت‌ها، وی روابط حسنه‌ای با حاکمان زمان خود نداشته است. زمانی که همراه پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) به حج رفته بود، در مراسم حج، اهل بیت (علیه السلام) را برگزیدگان خدا معرفی و به دشمنی خلیفه هشام بن عبدالملک با اهل بیت(علیه السلام) اشاره کرد. وی در پاسخ به منصور دوانیقی که از او خواست مانند دیگر مردم نزد او برود، نوشت: ما چیزی نداریم که به جهت آن از تو بترسیم و تو چیزی از امور اخروی نداری که ما به جهت آن به تو امیدوار باشیم و نه تو در نعمتی هستی که ما آن را به تو تبریک گوییم و نه باور داری که در مصیبتی هستی که آن را به تو تسلیت گوییم. پس چرا نزد تو بیاییم؟!
امام صادق (علیه السلام) ترجیح دادند همچون پدر بزرگوارشان به نحو دیگری با دستگاه جور مبارزه کنند و با تبلیغ اسلام ناب محمدی جلوی ترویج افکار ضاله و انحرافی را بگیرند. چراکه در آن دوران، فرقه های فکری و نحله های عقیدتی فراوانی مانند مرجئه، حنفیه، معتزله و مالکی بروز کردند و به همین دلیل حضرت، بزرگترین دانشگاه شیعه را تأسیس نمودند و شاگردان فراوانی تربیت کردند که هر کدام در علوم خاصی شهره بودند و در آن زمینه شاگردان زیادی داشتند. به همین دلیل ایشان را رئیس مذهب (جعفری) یا (شیعه) می نامند.

حضرت نه تنها در علوم قرآنی و حدیث بلکه در علوم و زمینه های مختلفی همچون ریاضیات و شیمی، علم کلام، طب و پزشکی، فقه و رجال، اخلاق و غیره نیز شاگردان فراوانی تربیت کردند که زراره بن اعین (فقیه، متکلم و از اصحاب اجماع)، جابر بن حیان (کیمیاگر، ریاضی دان، طبیب، موسیقی دان و پدر علم شیمی)، مفضل بن عمر (راوی و نویسنده کتاب توحید مفضّل یا فکّر)، هشام بن حکم (فیلسوف، کلامی، اصولی و رئیس انجمن جلسات عمومی مناظره)، ابو بصیر اسدی(محدث و رجالی و از اصحاب خاص حضرت)،  جابر بن یزید جعفی (فقیه، محدث و مفسّر قرآن کریم)، ابو حمزه ثمالی (مفسّر قرآن و راوی)، مالک بن انس (رئیس مذهب مالکی)، ابو حنیفه (مؤسس فرقه حنفیه) از شاگردان امام صادق (علیه السلام) می باشند. احمد بن حنبل (مؤسس فرقه حنبلی) و محمد ادریس شافعی (رئیس مذهب شافعی) نیز نزد شاگردان امام صادق (علیه السلام) تلمّذ کرده اند. امام صادق (علیه السلام) در میان پیشوایان فقهی اهل سنت نیز جایگاه بالایی دارد. ابوحنیفه و مالک بن انس از او روایت کرده‌اند. ابوحنیفه ایشان را عالم‌ترین فرد در میان مسلمانان دانسته است.
به جرأت می توان گفت که در آن زمان که فرقه های فکری و عقیدتی که هر کدام ایدئولوژی خاص خود را داشتند، اگر فعالیت علمی امام، مناظرات ایشان و شاگردانشان با ادیان و مذاهب مختلف و تربیت هزاران شاگرد حضرت نبود امروز اسمی از اسلام باقی نمانده بود.

امام صادق (علیه السلام) به‌منظور ارتباط بیشتر با شیعیان، پاسخ به سؤالات شرعی آنها، دریافت وجوه شرعی و رسیدگی به مشکلات شیعیان، سازمان وکالت را تشکیل داد. فعالیت این سازمان در زمان امامان بعد گسترش پیدا کرد و در غیبت صغرا به اوج رسید. در زمان او فعالیت غالیان گسترش یافت. ایشان با اندیشه غُلُوّ به شدت برخورد و غالیان را کافر و مشرک معرفی کرد.
در زمان این امام بزرگوار یک اتفاق تاریخی نیز افتاد و آن انتقال قدرت و حکومت از امویان به عباسیان بود. هرچند عباسیان با شعار اهل بیت و آل علی (علیهم السلام) حکومت را غصب کردند اما در آزار به اهل بیت گوی سبقت را از امویان گرفتند به حدی که حضرت بارها ناچاراً به شهرهای مختلف سفر کردند و حتی یک بار منزل امام صادق (علیه السلام) را آتش زدند. به همین خاطر ایشان از روش تقیه استفاده می کردند وی امام کاظم (علیه السلام) را به عنوان امام بعد از خود به اصحابش شناسانده بود؛ اما به‌منظور حفظ جان وی، پنج نفر، از جمله منصور خلیفه عباسی را وصی خود معرفی کرد. پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) فرقه‌های مختلفی در شیعه شکل گرفت که اسماعیلیه، فَطَحیه و ناووسیه از آن جمله‌اند. (بیشتر بخوانید)