بِسْمِ اللَّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ

نشانی:

جمهوری اسلامی ایران عزیزتر از جان - تهران

برقراری ارتباط با ما از مسیرهای زیر :

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «براندازی» ثبت شده است

خیلی مهم و حیاتی ؛ همه ببینید و به دیگران هم نشان دهید

خیلی مهم و حیاتی ؛ همه ببینید و به دیگران هم نشان دهید

سالروز قتل عام دانشجویان شیعه توسط داعش آمریکایی سعودی

دوستان لطفا با توجه و دقت ببینید و گوش کنید:

مثلث شوم رسانه های سعودی، لندنی و آمریکایی علیه انتخابات ایران؛ جنگ خیابانی، براندازی و تجزیه خاک ایران پروژه مشترک این ائتلاف!
ایران تنها کشوری است که دیگر دولت ها برخلاف قوانین صریح بین المللی، اینگونه به خود اجازه می دهند تا با استفاده از بازوها و پیاده نظام های رسانه ای خود در انتخاباتش مداخله کنند و نقشه علیه تمامیت ارضی آن بکشند!

«تنها» التماس امام خمینی به ملت ایران
امروز مملکت ما غرب‌زده است که از زلزله‌زده بدتر است!
من التماس می‌کنم به ملت ایران، من دست ملت ایران را می‌بوسم!
این غرب‌زده‌ها را کنار بگذارید! عده‌شان خیلی زیاد هم نیست، ادعایشان زیاد است!
۴۰ سال از تنها التماس امام به ملت می‌گذرد،...

پیوند مستقیم دریافت ویدیو اول

پیوند مستقیم دریافت ویدیو دوم

پیوند مستقیم دریافت صوت

توضیحات نقاشی:

سالروز ‎کشتار اسپایکر (۲۰۱۴) به دست داعش در این فاجعه قریب به ۲۰۰۰ نفر از دانشجویان ‎شیعه قتل عام شدند اجسادشون رو به دجله انداختند ... (نقاشی از هنرمند عراقی: عمار سالم الرسام)

۰ نظر
تاریخ: راهبردهای اصلاحات

تاریخ: راهبردهای اصلاحات

حدود یک سال قبل از وقوع حادثه کوی دانشگاه یعنی در آذرماه ۷۷ سعید حجاریان در مصاحبه‌ای مطبوعاتی با روزنامه ایران از عملیاتی صحبت می‌کند و از آن به عنوان «فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به فرماندهی» یاد می‌کند. مانور رسانه‌ای این سناریو با ایجاد آشوب و التهاب در جامعه توسط روزنامه‌ها همچنان ادامه دارد تا اینکه منجر به حادثه کوی دانشگاه تهران می شود. (منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

آیت الله وفسی (استاد اخلاق) درباره این این راهبرد دوران اصلاحات (دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی) برای خروج از نظام چنین می گوید:

فتح سنگر به سنگر - تئوری های دوران اصلاحات

  

آن چه در ادامه می خوانید بخش هایی از چند گزارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی است.

تلاش برای ضربه زدن به نهادهای انقلابی
یکی از زمینه‌های فتنه ۱۸ تیر، تضعیف نهادهای انقلابی توسط دشمنان بود. به گفته دبیرکل اسبق اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل: «در اتفاق سال ۷۸ استراتژی دوگانه‌ای را آقای حجاریان به عنوان لیدر اصلاح‌طلبی طرح کرد که "فتح سنگر به سنگر" و "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا" عناوین این دو استراتژی بود. فتح سنگر به سنگر به این معناست که اصلاح‌طلبان توانستند دولت را فتح کنند و باید گام‌های بعدی هم اتفاق بیفتد که فقط شامل مجلس نمی‌شود بلکه آنها معتقد بودند که استراتژی سطح سنگر به سنگر را پیش ببرند و حتما دستگاه‌های نظامی و امنیتی مانند سپاه، وزارت اطلاعات و ناجا یکی از موانع اصلی بود و پروژه قتل‌های زنجیره‌ای زمستان سال ۷۷ و کوی دانشگاه سال ۷۸ را می‌توان در این چارچوب بررسی کرد که مخاطب اصلی آن دستگاه اطلاعاتی-انتظامی و امنیتی بودند؛‌ دستگاه اطلاعاتی-امنیتی در قتل‌های زنجیره‌ای آسیب دید و دستگاه انتظامی در غائله کوی دانشگاه.» (بیشتر بخوانید)

 

ماجرای لوایح دو گانه

رئیس دولت اصلاحات، محمد خاتمی، در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۸۱ به مناسبت هفته دولت در مصاحبه‌ای با خبرنگاران، خبر تهیه ۲ لایحه مهم «لایحه اصلاح قانون انتخابات مجلس» و «لایحه تبیین حدود وظایف و اختیارات رئیس جمهور» را داد. این لوایح به زودی به «لوایح دوگانه» یا «لوایح دوقلو» معروف شدند. تهیه این لوایح با پوشش گسترده رسانه‌ها همراه بود و آنان که از تصویب این لایحه در مجلس مطمئن بودند به حمایت از آن پرداختند.

بر اساس این لوایح، دو هدف اساسی دنبال می‌شد؛ اول، تغییر قانون انتخابات شامل حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و حذف اعتقاد و التزام کاندیداهای مجلس به اسلام و ولایت‌فقیه و دوم، لایحه تبیین حدود وظایف و اختیارات رئیس جمهور مبنی بر نظارت بر انتخابات مجلس و دخالت و اشراف بر محاکم قضایی و رأی دادگاه‌ها. به دنبال آن، کار به جایی رسید که گروهی از نمایندگان مجلس ششم تهدید کردند در صورت عدم تصویب این لوایح توسط شورای نگهبان از حاکمیت خارج و لوایح را خط قرمز خود اعلام می‌کنند.
تئوریسین‌های دوم خرداد، بعد از بررسی‌های استرات‍ژیک، به این نتیجه رسیده بودند که کامیابی آنان در «فتح سنگر به سنگر» است
. یک بعد فتح سنگر به سنگر در ورود به مراکز مختلف نظام و تسلط بر آن‌ها بود، ولی این تئوری یک بُعد دیگر هم داشت و آن بی اثر کردن یکی پس از دیگریِ محافظان همان سنگرها بود کهالبته مانع و محافظ اصلی از نظر آنها، شورای نگهبان بود. احمد شیرزاد (عضو افراطی جبهه مشارکت) همبه این مطلب اذعان نمود و یکی از اهداف لایحه اصلاح قانون انتخابات مجلس را «حذف نظارت استصوابی» دانست.

ارسال لایحه به مجلس
لایحه اصلاح قانون انتخابات حدود یک هفته بعد به مجلس ششم رفت و طبق آیین‌نامه مجلس، برای بررسی تخصصی به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس فرستاده شد. این کمیسیون در اقدامی کم نظیر در تاریخ قانون‌گذاری کشور، اینلایحه مهم را تنها طی چند دقیقه و بدون طرح نظرات موافق و مخالف تصویب کرد.
تهدید به خروج از حاکمیت
تناقضات مختلف این لایحه با اصول قانون اساسی، رد شدن آن را در شورای نگهبان قطعی کرده بود و لذا طیف مذکور پیشاپیش (یعنی حتی قبل از طرح شدن موضوع در مجلس) شروع به جوسازی در رسانه‌ها و تهدید نظام کردند ... (شرح رخداد را از این جا بخوانید)

 

«جنبش همبستگی»؛ الگویی فراتر از «انقلاب مخملی»
با نزدیک شدن به انتخابات سال ۱۳۸۴ زمزمه‌های انقلاب رنگی و مخملی در میان نظریه‌پردازان اصلاحات شنیده می‌شد. آنها معتقد بودند با انتخابات مجلس هفتم که اصولگرایان به مجلس راه یافتند «آخرین میخ به تابوت اصلاحات کوبیده شد». با وجود این، سعید حجاریان معتقد بود انجام انقلاب رنگی در ایران در حال حاضر مقدور نیست. زیرا انقلاب رنگی به سه شرط بستگی دارد که هیچ‌کدام از آنها در ایران محقق نشده است: جامعه مدنی قوی، بروز شکاف عمیق در دولت و تصرف بخشی از کشور توسط اپوزیسیون قوی.
اما به تدریج سخن از «جنبش همبستگی» به میان آمد تا جایی که کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت ایالات متحده نیز در روز ۲۶ بهمن ۱۳۸۴ ضمن سخنرانی در کنگره خواستار توجه ایرانیان به شیوه عمل سیاسی «جنبش همبستگی» لهستان شد. توجه به الگوی جنبش همبستگی در میان نظریه‌پردازان داخلی همسو با اصلاحات نیز طرفدار داشت. رامین جهانبگلو، از نظریه‌پردازان انقلاب مخملی در ایران، چه پیش از حوادث سال ۸۸ و چه در سال‌های پس از آن «جنبش همبستگی» لهستان را الگوی مناسب برای ایران می‌دانست. اما از همه مهم‌تر سعید حجاریان بود که آن را گمشده روش مورد نظر خود می‌دانست. زیرا او معتقد بود نظریه «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» چنانکه باید و شاید در میان اصلاح‌طلبان جانیفتاد و وی باید بیش از این بر روی نظریه مذکور کار کند. حجاریان معتقد بود در دوران اصلاحات «اساساً هیچ فشاری وارد نشد.» او تحقق کامل نظریه خود را با پیروی از الگوی جنبش همبستگی میسر می‌دانست.
به عبارت دیگر، تأکید بر جنبش همبستگی اقدام به براندازی با روش‌های نرم و از طریق «استحاله‌گری» بود. لذا تلاش می‌شد تا جای ممکن از سه پدیده «سرعت»، «خشونت» و «تظاهر به تقابل» دوری شود. چرا که امکان موفقیت تنها از این طریق حاصل می‌شد. از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان پس از آنکه دولت را واگذار کردند، در دوره جدید که هم برخاسته از ضعف بود و هم چیزی برای از دست دادن نداشتند نسبت به گذشته راحت‌تر درباره انقلاب رنگی و پدیده‌های مبارزه اجتماعی سخن می‌گفتند و چنانکه حجاریان نیز بیان می‌کرد: «ما انکار نمی‌کنیم که می‌خواهیم بازگشت به قدرت داشته باشیم و می‌خواهیم کاملاً به همه قدرت بازگردیم نه بخشی از آن.»

منشور راهبردی و تسخیر ریزبدنه‌های جامعه
جبهه اصلاحات در دوران انتخابات دهم ریاست جمهوری برای جهت بخشیدن به فعالیت‌های سیاسی خود اقدام به جمع‌آوری اصول و روش‌هایی برای مبارزه سیاسی کرد که به «منشور راهبردی» مشهور شد. اساس این منشور دستیابی به ماکرو فیزیک قدرت (یعنی دولت و حکومت) از طریق میکروفیزیک قدرت (یعنی قدرت‌های کوچک و پراکنده جامعه) بود. این منشور راهبردی در عمل شباهت‌هایی به دو تئوری «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» و «فتح سنگر به سنگر» داشت. اما این تفاوت مهم را نیز داشت که مرکز‌زدا و گروهک‌گرا بود، نه آنکه به یک ستاد مرکزی متصل باشد و به شیوه‌های سازمانی و تشکیلاتی عمل کند. منشور راهبردی، هدف را کسب قدرت هژمون در آینده معرفی می‌کرد و به این منظور روش‌های زیر را پیشنهاد می‌کرد: تسخیر میکروفیزیک قدرت، تسخیر جامعه مدنی از طریق سیاست‌های خرد و پراکنده، از طریق جنگ در هر موضع (هر زمان، هر مکان)، از طریق پیشتازی فرهنگی – اجتماعی، مستغرق شدن در جامعه مردمان، از طریق جذب دیگران، از طریق ایجاد مدیریت و سوار شدن بر امواج بحران؛ ایجاد گسست‌های کوچک و انقلابی ذره‌ای (مولکولی) بی‌پایان، از طریق مبارزه و مقابله با قدرت در محل اعمال.
چیزی هم که به همه این فرایند هویت واحدی می‌بخشید (در عین تکثری که داشت) و از وجود گسیخته آنان هویتی واحد، تحریک‌برانگیز، تشویق‌کننده و سرنوشت‌ساز ایجاد می‌کرد برگزیدن یک «نماد» بود تا آنان بتوانند همدیگر را پیدا کنند، مایه قوت قلب همدیگر باشند و مزاج جامعه را بسنجند. این نماد همان رنگ سبز بود. نماد سبز همان تسخیر میکروفیزیک قدرت بود که اینچنین عینیت می‌یافت. رنگ سبز می‌توانست تمام جنبش‌های خرد را تحت یک جنبش کلان گرد آورد و در آن از مذهبی‌ها که سبز را نماد سادات بودن می‌دانند تا گروه‌های محیط زیست و حتی همجنس‌گرایان یک‌جا جمع کند.

توسل به انقلاب رنگی
انقلاب رنگی را حد واسط اصلاحات و انقلاب می‌دانند. در پروژه انقلاب رنگی، نیروهای مخالف تلاش می‌کنند با گسترش روش‌های مبارزاتی و نافرمانی مدنی از استقرار دولت جدید جلوگیری کنند و با برگزاری یک انتخابات جدید دولت خویش را روی کار بیاورند. در انتخابات سال ۸۸ اصلاح‌طلبان پس از آنکه در یک رقابت سیاسی مردم‌سالارانه شرکت کردند و در آن شکست خوردند، روش خویش را تغییر دادند. از زمان معلوم شدن نتیجه آرای عمومی، به مانند آنچه که در الگوی انقلاب رنگی رخ می‌دهد، ادعای کاذب «تقلب» در انتخابات را مطرح کردند تا با این بهانه پروژه خویش را پیش ببرند.
در پروژه‌ای که سال ۸۸ در ایران توسط رادیکالیسم سبز به اجرا گذاشته شد از روش‌های زیر استفاده شد:
۱. انتشار بیانیه‌های تند و ساختارشکن در جهت عدم پذیرش نتیجه انتخابات،
۲. دعوت به تجمعات غیرقانونی و تهییج عواطف عمومی با اردوکشی‌های خیابانی،
۳. نامشروع جلوه دادن مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری،
۴. بهره‌گیری از روش تحصن و اعتصاب غذا،
۵. تحریک دانشگاهیان و نخبگان اجتماعی به نافرمانی مدنی،
۶. جعل خبر و تصویر برای تحریک عواطف جامعه،
۷. انجام پروژه کشته‌سازی و ایجاد فضای رسانه‌ای مسموم علیه جمهوری اسلامی.

اصلاح‌طلبان پس از آنکه روش‌های فراوانی را در دوره‌های گذشته و حتی انتخابات سال ۸۸ آزمودند و نتیجه نگرفتند در پیگیری پروژه انقلاب رنگی با شفافیت وارد مبارزه سیاسی شدند و این تجربه را نیز آزمودند که با استقرار دولت جدید در ۱۲ مرداد ۱۳۸۸ شکست آن را مشاهده کردند. لذا تحولات پس از این تاریخ را دیگر نمی‌توان با عنوان «انقلاب رنگی» مورد بازشناسی قرار داد، بلکه تحولاتی رادیکال‌تر و حتی انقلابی‌بود که در نهایت براندازی نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه را پیگیری می‌کرد. (بیشتر بخوانید)

۰ نظر
تصمیم نهایی

تصمیم نهایی

موسوی خوئینی ها در نامه ای که در ۲ مهر ۱۳۹۹ در کانال تلگرامی اش منتشر کرد خطاب به جبهه اصلاحات چنین نوشت:
بخشی از متن نامه در خبر آنلاین: «... گفته می‌شود یکی از علل عدم مشارکت بعضی گروه‌ها و برخی فعالان سیاسی رفتار ناصواب نهادهای مسئول و غیرمسئول و دخالت‌های ناروای آنان در تمام مراحل انتخابات است. بنده این نگاه را تخطئه نمی‌کنم؛ اما آیا نباید به همین علت در انتخابات مشارکت فعال داشت تا هرچه بیشتر این رفتارها و دخالت‌های ناروا آشکار شود و ملت را به تصمیمی مناسب برساند؟ اگر دیگران مرتکب رفتارهای ناصواب و دخالت‌های ناروا شده‌اند، چرا ما صحنه را ترک کنیم؟ آیا عرصه را ترک می‌کنید تا معلوم نشود که آنان چه بر سر انتخابات می‌آورند؟ هرگز چنین گمانی به شما گرامیان نمی‌رود. پس در انتخابات شرکت کنید تا به إِحْدَی الحُسْنَیَیْن دست یابید: یا پیروزی، یا افشای بیشتر چهرهٔ کسانی که انتخابات را به بازی گرفته‌اند ... اگر انتخابات آزاد نباشد و از همان آغازِ راه و در مراحل مختلفِ انتخابات، عده‌ای مرتکب کارهایی شوند که نباید بکنند، سرانجام این ملت بزرگ ایران است که تصمیم نهایی را خواهد گرفت، و در این‌صورت خسران از آن کسانی است که راه را بر اصلاحات بستند.»  منبع: خبرآنلاین (متن کامل نامه را از اینجا بخوانید.)
بیایید کمی دقیق تر به این بخش از نامه موسوی خوئینی ها نگاه کنیم.
 
عملیات اول: پیاده سازی دستورالعمل موسوی خوئینی ها
تخریب شورای نگهبان
طبق دستورالعمل موسوی خوئینی ها در مهر ۹۹، اصلاح طلبان تمام نیروهای سیاسی خود را وارد عرصه انتخابات می کنند. به گزارش روزنامه مشرق: «در میان اسامی نامزدهای اصلاحات اشخاصی هستند که به دلیل عملکرد بسیار ضعیف در دوره وزارت خود، چندین بار برای استیضاح به مجلس رفته و مشهور به سوءمدیریت و متهم به «ترک فعل» هستند و برخی اسامی نیز اشخاصی هستند که پیش از این در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات های گذشته ریاست جمهوری رد صلاحیت شده اند. همچنین برخی از این اشخاص پیش از این به دلیل قانون منع بکارگیری بازنشستگان از کار برکنار شده اند و برخی نیز در دادگاه محکوم شده اند.» (متن کامل گزارش) از آن جایی که آن ها به خوبی می دانند بسیاری شان به خاطر کارنامه های مردود نمی توانند از صافی بررسی صلاحیت شورای نگهبان رد شوند، تلاش می کنند با ثبت نام گسترده در انتخابات ریاست جمهوری، شورای نگهبان را در تله تخریب و هجوم بیاندازند. دامی که با استفاده از مسئولیت پذیری شورای نگهبان و با رد صلاحیت افراد مشکل دار خود به خود پهن می شود؛ با تهمت پراکنی، شورای نگهبان را مانع پیروزی در انتخابات معرفی می کنند و آتشی را که پیش از این برای تخریب به روی شورای نگهبان گشوده اند سنگین تر می کنند.
موسوی خوئینی ها: «اگر دیگران مرتکب رفتارهای ناصواب و دخالت‌های ناروا شده‌اند، چرا ما صحنه را ترک کنیم؟ آیا عرصه را ترک می‌کنید تا معلوم نشود که آنان چه بر سر انتخابات می‌آورند؟ هرگز چنین گمانی به شما گرامیان نمی‌رود. پس در انتخابات شرکت کنید تا به إِحْدَی الحُسْنَیَیْن دست یابید: یا پیروزی، یا افشای بیشتر چهرهٔ کسانی که انتخابات را به بازی گرفته‌اند.» موسوی خوئینی ها علناً از نه ماه پیش آتش فتنه را روشن کرده و برای هجوم علیه نظام جمهوری اسلامی و ارکان آن همچون شورای نگهبان وارد صحنه و فتنه گَردان شده است.
 
عملیات دوم: همه برای نامزد اعظم اصلاحات
نامزدهای پیشمرگ علیه نامزدهای رقیب و تخریب آن ها
هجوم نامزدهای این طیف برای خالی نکردن کاخ ریاست جمهوری در حالی است که آن ها پست ریاست جمهوری را این طور خطاب می کنند:

  • رئیس جمهور صرفا تدارکاتچی است.
  • پست ریاست جمهوری بی‌اهمیت بوده و و اختیارات آن کم‌تر از ۲۰ درصد است.
  • تاجزاده (مهر ۹۹): «ریاست جمهوری هیچکاره شده است ... هر که رئیس جمهور شود وضعیت کشور روز به روز بدتر می شود چون دست او بسته است.»
  • رئیس جمهور دکوری
  • رئیس جمهور در کشور اختیارات لازم را ندارد
  • اختیارات محدود رئیس جمهور
  • اگر یک چوب خشک را جای رئیس‌جمهور بگذاریم، بیشتر کارایی دارد.
  • اردک‌لنگ
  • شاه‌حسین
  • ضعیف و ناتوان
  • اجاره‌ای و عاریتی

 به گزارش روزنامه مشرق: «این رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان از چند منظر قابل بررسی است. این تعدد اسامی نشان از آن دارد که ادعای اصلاح طلبان مبنی بر «اختیارات محدود رئیس جمهور» و «تدارکاتچی بودن رئیس جمهور» هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. چرا که اگر این ادعا صحیح بود، فعالین این طیف برای رسیدن به کلید پاستور اینطور سر و دست نمی شکستند. اما رسوایی دروغ «اختیارات محدود رئیس جمهور» فقط یک بعد از این ماجراست. بخش اصلی ماجرا از پروژه مغرضانه افراطیون اصلاح طلب تحت عنوان «ثبت نام فله ای» برای راه اندازی قائله «ردصلاحیت فله ای» حکایت دارد.» (متن کامل گزارش) 
آسمان سیاسی کشور در انتخابات ۱۴۰۰ شاهد لشگری از چهره‌های اصلاحات برای هجمه، تخریب، فضاسازی، عملیات روانی، قطبی‌سازی برای نابودی و گاه له کردن نامزدهای جبهه مقابل و مخالف خود خواهد بود. این وضعیت، تازگی ندارد اما کارنامه وحشتناک دولت اصلاحات به ویژه در هشت سال اخیر سبب شده تا شاهد لشگرکشی و در نتیجه عملیات های تخریب علیه نامزدهای رقیب با شدت بیشتری نسبت به گذشته باشیم. روشی که اصلاح طلبان همیشه در پیش گرفته اند؛ یک یا چند نامزد برای پشتیبانی از نامزد اصلی وارد صحنه می شوند و با تخریب و کنار زدن رقبا میدان را برای نامزد اصلی باز می کنند، به تعبیری زمین را برای گل زن اصلی آماده می کنند. رای ها را برای او جمع کرده، قبل از روز رای گیری از صحنه خارج می شوند و رای ها را در سبد نامزد اصلی سرازیر می کنند.
اما در این دوره نامزد اصلی اصلاح طلبان کیست؟ فقدان حتی یک چهره معتبر و دارای صلاحیت در این طیف موجب سردرگمی آن ها شده است. شاید یک رای نبودن اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ برای معرفی نامزد کلیدی واقعیت داشته باشد، اما چون تجربه ثابت کرده آن ها یک روده راست در شکمشان ندارند، بهتر است ساده انگار نباشیم. آن ها مسلما در باره یک شخص خاص به توافق رسیده اند. اما چه کسی؟ جهانگیری که آن را اصلاح طلب واقعی می خوانند یا علی لاریجانی که او را نامزد نیابتی و رحم اجاره ای می نامند، با دست پس می زنند و با پا پیش؟! شاید هم واقعا هنوز به نتیجه نرسیده اند و منتظرند ببینند فضایی که تخریباتچی ها (نامزدهای قلابی و تبلیغات چی ها) یشان ایجاد می کنند، مردم را به کدام یک متمایل می کند؟
 انتخابات ۹۲ را به خاطر دارید؟ روحانی قرار بود نامزد پشتیبان عارف باشد اما جای آن ها عوض شد. بعد از رفتار مخرب روحانی علیه نامزدهای دیگر در یک مناظره تلویزیونی و تهمت زنی و سلب مسئولیت از خود به خصوص در قضیه کوی دانشگاه و وارونه نمایی حوادث آن، در چشم مردم جلوه کرد و داستان آنطور رقم خورد که دیدید. وعده های پوچ روحانی به مردم، چه شیرین برای اصلاح طلبان به ثمر نشست. این در حالی بود که آن ها روحانی را هم نامزد اجاره ای و نیابتی می خواندند. لاریجانی اکنون در شرایطی مشابه آن روز روحانی است با یک تفاوت عمده: دستور زبان و بیان لاریجانی به مراتب بهتر و فریبنده تر از روحانی است و چه ساده حقیقت در پشت بیان او پنهان می شود!
برای اصلاحات، هدف وسیله را توجیه می کند. تخریب رقبا به هر شکل مهمترین حربه آن ها در این کارزار است. عملیات تخریب نامزدها تازه شروع شده است. برای نمونه معاون اول رئیس‌جمهور جناب اسحاق جهانگیری که همواره خودش را هیچ‌کاره دولت می‌داند، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ در شبکه کلاب هاوس گفت: «باید در انتخابات شرکت کنیم تا شهر دست مافیا نیافتد!» این را به حساب دست گرمی بگذارید. کارنامه جهانگیری و دولت محبوبش بسیار روشن است و بر همه عیان است که چگونه اشک ملت را خشک کرده و خون دلشان را در شیشه. جهانگیری پس از تلاش شگفت انگیزش برای اثبات شهروندی اش در بازی «شهروند و مافیا» در مقام معاون اول رئیس جمهور یا به قول خودش صدراعظم، همچنان احساس مسئولیت می کند. «وِی» حتما تلاش خواهد کرد تا دست مافیاها را از بیخ قطع کند. نگرانی شدید این صدراعظم شهروندنما، نسبت به سفره شهروندان رعیت و سایه شوم گروه مافیایی منظور نظر، یکبار دیگر موجبات گریه این نامزد گریان را فراهم کرد:

اما علی لاریجانی که مدعی انقلابی گری است، در اولین قدم و بلافاصله بعد از ثبت نام شروع به تخریب سایر نامزدها کرد: «حوزه اقتصاد نه پادگان است و نه دادگاه که با تشر و دستور اداره شود.» خطاب او به سعید محمد و حجت الاسلام رئیسی است. همان هایی که برای امنیت، سازندگی کشور (سردار سعید محمد) و دفاع از حقوق مظلومان و مبارزه با فساد (حجت الاسلام رئیسی) از خود جانانه مایه می گذارند.
از طرفی گرداندن چرخ اقتصاد تنها وظیفه یک رئیس جمهور نیست که لاریجانی آن را «حوزه اقتصاد» می خواند؛ امنیت، دین و فرهنگ، مسائل اجتماعی، روابط بین الملل و دفاع از مظلومان جهان (که انقلاب اسلامی بر پایه آن شکل گرفت و در دوران هاشمی رفسنجانی به کناری انداخته شد) در شمار وظایف رئیس جمهور ایران اسلامی است.
 
عملیات سوم: ادعای تقلب و مهندسی انتخابات
سران فتنه پای کار براندازی
به گزارش روزنامه مشرق: «واقعیت آن است که اصلاح‌طلبان در اغلب دولت‌ها و به مدت ۳۲ سال، سکان‌دار بوده‌اند و حالا باید پاسخگو باشند، نه پرسشگر و مدعی تحول طلبی و اصلاحات اساسی! بخش مهمی از نابسامانی های اقتصادی، حاصل رسوبات بی‌عملی مدیران تکنوکرات همین جریان است و باید با مدد نیروهای اصیل انقلابی لایروبی شود. روی صحنه ی نمایش اصلاح‌طلبان آمادگی و تلاش صادقانه برای حل گرفتاری‌های مردم نیست، این جریان در اولین چالش، راهنما به سمت خیابان خروج از حاکمیت می‌زنند.» (متن کامل گزارش)

موسوی خوئینی ها: «اگر انتخابات آزاد نباشد و از همان آغازِ راه و در مراحل مختلفِ انتخابات، عده‌ای مرتکب کارهایی شوند که نباید بکنند، سرانجام این ملت بزرگ ایران است که تصمیم نهایی را خواهد گرفت، و در این‌صورت خسران از آن کسانی است که راه را بر اصلاحات بستند.»
از این سخن پایانی خوئینی ها بوی دود و خون و آتشی به مشام می رسد که از فتنه اغتشاشات سال های گذشته می رسید. اگر نگاهی به زندگی و فعالیت های او بیاندازید، خواهید دید هر جا فتنه ای در نظام اسلامی بر پا شده یک سر آن به خوئینی ها می رسد. دست های پیدا و پنهان، پرچم عملیات فتنه و تخریب نظام جمهوری اسلامی ایران را دوباره بالا برده اند. جریان فتنه بی کار نمی نشیند. کافی است نگاهی به گذشته بیاندازید.
از طرفی دست اجانب در تمام این فتنه ها هویدا است. در بخشی از یادداشت حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان با عنوان «اینجا صف نامزدهاست اشتباه نیامده‌اید؟» به گفت و گوی روح الله زم با یکی از شبکه های ضدانقلاب اشاره شده است:
«روح‌الله زم، سال ۹۷ در گفت‌‌و‌گو با یکی از شبکه‌‌های ضدانقلاب، تحلیل ضدامنیتی کار‌فرمایان خود درباره انتخابات سال ۹۶ را این گونه بازگو می‌کند: «ما در انتخابات تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاح‌‌طلبیم، یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. می‌خواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصل‌‌تر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سرکار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما براساس تحلیل امنیتی... (مجری: می‌‌شود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) می‌‌شود این ‌جوری هم تعبیر کرد و یکسری سناریوها را کنارش گذاشت.
با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمد‌نیوز در انتخابات ۹۶ کرد، دفاع می‌کنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش می‌‌رسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر‌کار می‌‌آمد، کار به نقطه جوش نمی‌‌رسید. آن وقت روند چهل سال ادامه پیدا می‌‌کرد». (متن کامل یادداشت)

دشمنان ایران باز هم روی گزینه مورد نظرشان سرمایه گذاری خواهند کرد. از سویی رفتار سران فتنه و مدعیان اصلاحات در تمام این سال ها نشان می دهد که آن ها تا چه حد خوب و دقیق به سخنان امام خمینی (قدس سره) گوش داده اند، خصوصا به این کلام امام:
«من به این آقایان هشدار می دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است. همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم وارد می شود و در آخر، رژیمی را ساقط می نماید» (جماران، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۳).
خلاصه اینکه آن ها همیشه از دروازه تضعیف شورای نگهبان برای فتنه براندازی وارد می شوند.

۰ نظر