در رفتار امام حسین، از اوّلی که از مدینه حرکت کرد، تا مثل فردایی که در کربلا به شهادت رسید، همان معنویّت و عزّت و سرافرازی و درعینحال عبودیّت و تسلیم مطلق در مقابل خدا محسوس است. در همهی مراحل هم اینطور است. آن روز که صدها نامه و شاید هزارها نامه با این مضمون برای او آوردند که ما شیعیان و مخلصان توایم و در کوفه و در عراق منتظرت هستیم، دچار غرور نشد. آنجا که سخنرانی کرد و فرمود: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده فی جید الفتاة»، صحبت از مرگ کرد. نگفت چنان و چنین میکنیم. دشمنانش را تهدید و دوستانش را تطمیع به تقسیم مناصب کوفه نکرد. حرکت مسلمانانهی همراه با معرفت، همراه با عبودیّت و همراه با تواضع، آن وقتی است که همه دستها را به طرفش دراز کردهاند و نسبت به او اظهار ارادت میکنند. آن روز هم که در کربلا همراه یک جمعِ کمتر از صد نفر، توسط سی هزار جمیعت از اراذل و اوباش محاصره شد و جانش را تهدید کردند، عزیزانش را تهدید کردند، زنها و حرمش را تهدید به اسارت کردند، ذرّهای اضطراب در این مرد خدا و این بندهی خدا و این عزیز اسلام مشاهده نشد.
بِسْمِ اللَّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ
گروه فردوس
ساخت پویانمایی
...این جرم جمهوری اسلامی است...به جرم تسلیم نشدنِ یک ملت در مقابل تمایل مستکبرانه قدرتهای جهانی، این ملت محکوم میشود که با همه ابزارها - از جمله ابزار هنری - با او بهشدّت مبارزه شود. همانگونه که عرض کردم، سازمان سیا بخش هنری دارد و فیلمهایی که بعد از انقلاب علیه ما و علیه شیعه و اسلام درست کردند، بسیار زیاد است. شما که یک فیلمساز و سینماگر و بازیگر سینما و تئاتر و موسیقیدان و آهنگساز ایرانی هستید و این واقعیّت و مظلومیت را ادراک میکنید، تکلیفتان چیست؟آیا هیچ تکلیف مردمی وجود ندارد؟؟؟
حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
کسانی در طول سالهای متمادی تلاش کردند، امروز هم تلاش میکنند که در اسلام معنویّت را از مسائل زندگی و مسائل ادارهی امور جوامع جدا کنند؛ [یعنی] «جدایی دین از سیاست». سالهای متمادی -شاید بشود گفت دهها سال، صد سال یا بیشتر- دشمنان اسلام و نادانهایی که از اسلام چیزی نمیدانستند، روی این کار کردند؛ وقتی جمهوری اسلامی به وجود آمد و انقلاب اسلامی شد، این حرفها همه باطل شد؛ معلوم شد که نخیر، اسلام میتواند میدان سیاست را، میدان زندگی را، میدان ادارهی کشور را، میدان به صحنه آوردن مردم با همهی توانشان و ظرفیّتشان را به بهترین وجهی اداره کند؛ از شعارهایی که کمونیستها میدادند تا آنهایی که لیبرالها میدادند تا آنهایی که غربیها میدادند، از همهی اینها در این زمینه موفّقتر عمل کرد. پس آن تلاشی که مدّتها میکردند باطل شد لکن باز مجدّداً شروع کردند؛ کسانی شروع کردند برای اینکه نسلهای جدید را از آمیختگی دین و سیاست، دین و زندگی، دین و علم، آمیختگی دنیا و آخرت، آمیختگی معنویّت و مادّیّت -که در اسلام همهی اینها هست- منصرف کنند. ۱۳۹۷/۰۴/۲۵ (بیانات امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار کارگزاران حج)
مساله مشروطیت یک مساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تاسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمان های اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مرد سیاسی و مشغول کار بودند. (صحیفه امام، جلد ۲۰، صفحه ۱۱۷)
اینهایی که دلسوزی می کنند برای این افراد فاسد، مفسد، مشغول به انفجار و ترور و امثال ذلک، اینها لغت «انبیا» را نمی دانند چیست. آنها خیال می کنند که انبیا آمده اند مسئله بگویند، تمام. شما کدام یک از انبیا را سراغ دارید که در امور اجتماعی، به آنطور حادش شرکت نکرده و سردمدار نبوده است؟ موسی ـ علیه السلام ـ یک شبان با عصایش راه می افتد می رود سراغ فرعون؛ نمی آید توی بازار مسئله بگوید. این هم هست البته، اما می رود سراغ فرعون. خدا هم او را می فرستد دنبال فرعون؛ بروید او را دعوت کنید، دعوتش کنید؛ به قول لیّن** هم دعوتش کنید و امثال ذلک. وقتی که قول لیّن نشد، خوب، آن وقت قیام می خواهد. پیغمبراکرم کدام روز نشست همین طوری فقط مسئله بگوید، کاری به کار جامعه نداشته باشد؟ اینهایی که می گویند «آخوند چه کار دارد به امور سیاسی»، پیغمبر اکرم کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود؟ دولت تشکیل می داد، با اشخاصی که به ضد اسلام، ستمگر بر مردم بودند، با آنها مبارزه می کرد، جنگ می کرد.
ما را آنطور می خواستند منزوی کنند که لباس جندی را می گفتند با عدالت منافات دارد. حضرت امیر لباس جندی داشت، با عدالت منافات داشت؟! حضرت سیدالشهدا نداشت لباس جندی؟ اینها با آن تبلیغات بسیار وسیعشان ما را منزوی کرده بودند؛ یعنی، خود ما را، به مغزهای ما آنقدر خوانده بودند که خودمان باور کرده بودیم که نباید ما در سیاست دخالت کنیم. نخیر، مسئله این نیست. مسئلۀ دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. مسئلۀ جنگ مسلحانه با اشخاصی که آدم نمی شوند و می خواهند ملت را تباه کنند، در رأس برنامه های انبیا بوده است. ما همۀ تعلیمات انبیا را کنار گذاشتیم، فقط به آن تعلیماتی که با ـ عرض می کنم ـ دخالت نکردن در سیاست و دخالت نکردن در جامعه و اینها [مرتبط است] فقط همینش را گرفته ایم. نمازش را گرفته ایم، باقی را رها کردیم. مگر امکان دارد که انسان مسلمان باشد به فقط نماز خواندن و روزه گرفتن و حج رفتن و امثال ذلک و در امر مسلمین دخالت نکردن؟ اگر اهتمام به امر مسلمین کسی نکند مسلم نیست، به حسب روایت منسوب الی رسول الله .
ملت ما باید همان طور که بیدار شده است و هوشیار و توجه به مسائل پیدا کرده و فهمیده است که اینهایی که با روحانیون مخالفند با ملت مخالفند، نه با روحانیون. اگر روحانیون کاری به کار دولتها نداشتند خیلی هم محترم بودند و خیلی هم معزز؛ اما یک احترام میان تهیِ آبرو پیش خدا رفته و این [که ـ مثلاً ـ] حاکم شهر به آدم احترام می گذارد. امروز همه فهمیده اند این را، مگر آنهایی که خودشان را به نفهمی می زنند و آنهایی که مغزهایشان خشک است که نمی فهمند هیچ چیز را که این مسئلۀ دخالت در امور سیاسی از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. قیام بالقسط و مردم را به قسط وارد کردن مگر می شود بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در امور اجتماعی و در احتیاجات ملتها، کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام به قسط باشد؟ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ باشد؟ مگر می شد ما و شما با محمدرضا بسازیم که بیا، دیگر ما کاری به شما نداریم؟ آمد گفت دیگر که ای مراجع اسلام، ای چه، ای چه، من دیگر از آن کارها دست برداشتم. همانی که مراجع اسلام را می گفت که «این سیاه روزها» و این کذا و کذا؛ بدگویی می کرد به آنها، همان آمد گفت. چرا آمد گفت؟ برای اینکه دوباره بازی بدهد. خیال می کرد حالا دوباره می شود بازی داد.
یک وقت بازی نخورید! یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ مسئله گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مسئله می گفتید، دیگر [شهادتی] واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و [شهید] دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد می نشست و مسئله می گفت، جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد، عموی معظمش کشته نمی شد. و به سیدالشهدا وارد است. اگر سیدالشهدا می رفت پیش یزید و بیعت می کرد و مسئله گو، مسئله می گفت، با او می ساخت و مسئله می گفت، یزید خیلی هم احترام می کرد، دستش [را] هم می بوسید. ولی تکلیف این بود؟ (صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۲۱۴)
** اشاره به آیات ۴۳ و ۴۴ سورۀ طه: «اِذْهَبا اِلی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغی. فَقوُلا لَهُ قَوْلاً لَـیِّناً لَـعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ اَوْ یَخْشی»؛ بروید [تو؛ موسی و برادرت، هارون] به سوی فرعون که او به راه کفر و طغیان شتافته است و با او در کمال آرامی و نرمی سخن گویید. باشد که متذکر شود و یا بترسد.
زوالِ رژیم دشمن صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت. (۱۴۰۰/۰۲/۱۷)
تا قبل از انقلاب اسلامی، ملت فلسطین همیشه درجا زدند، همیشه عقب رفتند. ملتهای اسلامی، که جوانهائی در بین آنها بودند که یک مقدار احساسات داشتند، گرایشهای چپ پیدا کردند که با فرو ریختن اردوگاههای چپ همه چیز تمام شد. اما انقلاب آنها را احیا کرد؛ ملتها را بیدار کرد. اگر یک نگاهی به صحنهی پیرامون خودمان و دنیای اسلام بیندازیم، این معنا کاملاً روشن میشود. تا الان هم ملت ایران الگو بوده است. اما آن روزی که شما جوانها، شما استعدادهای درخشانی که تمام سرزمین کشور ما را پوشاندهاید، بتوانید این استعدادها را انشاءالله به منصهی ظهور برسانید، این ملت به یک الگوی عملی برای کشورهائی که زیر ستم هستند، تبدیل خواهد شد؛ این خیلی مهم است. کلید سعادت خود این ملت و کلید سعادت ملتهای دیگر در دست ملت ماست؛ در دست شما جوانهاست. و دشمن این را میداند؛ دشمن این نکته را دریافته؛ لذا سعی میکنند این ملت را از ادامهی راه خودشان منصرف کنند.
همهی تلاشهای تبلیغاتی، سیاسی، اقتصادی، فشارهای گوناگون، تحریمهای گوناگون، قطعنامههای گوناگون برای همین است که به این ملت بباورانند این راه را ادامه ندهد؛ میخواهند کاری کنند این ملت این راه را ادامه ندهد. میدانند که اگر این راه به وسیلهی این ملت با همین شتاب، با همین قدرت ادامه پیدا کند، چتر ظلم و استکبار و طمعورزی و غارتگریای که اینها بر روی ملتهای مسلمان و امت اسلامی گستردهاند، جمع خواهد شد؛ نابود خواهد شد؛ موجودیت استکبار در میان کشورهائی که وابستهی به امت اسلامی هستند، به خطر خواهد افتاد. این را میدانند؛ خوب، تلاش میکنند؛ تلاشِ فراوان میکنند.
ببینید همین چند روز قبل از این رئیس جمهور آمریکا گفت: ما روی ایران فشار میآوریم تا مردم ایران به این نتیجه برسند که دنبال انرژی هستهای رفتن برایشان صرفه ندارد. معنای این حرف این است که رسیدن ملت ایران به یک اوج فناوریای که حالا مظهرش از نظر آنها مسئلهی انرژی هستهای است، به قدری ملتهای دیگر را سر شوق میآورد، توانائیهای ملتهای مسلمان را به آنها میباوراند که دیگر آنها نمیتوانند این را کنترل کنند؛ نمیتوانند مهار کنند. میخواهند نرسد. البته اسم دیگری رویش میگذارند؛ میگویند: ما از بمب اتم میترسیم! اما خوب، خودشان هم میدانند، خیلیها هم در دنیا میدانند که دروغ میگویند؛ مسئلهی آنها مسئلهی بمب اتم نیست. میدانند که ایران به دنبال سلاح هستهای نیست؛ به دنبال دانش هسته است، به دنبال فناوری هستهای است؛ آنها از همین ناراحتند. یک ملت بدون اینکه از آنها اجازه گرفته باشد، بدون اینکه از آنها کمک گرفته باشد - دست گدائی به سوی آنها دراز کرده باشد - از درون خود بتواند یک چنین فورانی بکند و اوجی بگیرد. این است که آنها را عصبانی میکند. «ما از فلان جناح، فلان گروه حمایت میکنیم»؛ چرا؟ چون آن جناح گفته یا وعده کرده که با پیمودن اینگونه راهها موافق نیست؛ با ایستادگی موافق نیست؛ موافق این است که برویم پیش آمریکا عرض بکنیم خدمتشان که شما اجازه بدهید ما پیشرفت کنیم(!) از دهان گرگ طعمه را با مذاکره نمیشود گرفت؛ با قدرت باید گرفت. هزار و صد سال است که در ادبیات کشور ما:
مهتری گر به کام شیر در است * رو خطر کن ز کام شیر بجوی
را گفتهاند. گاهی هم عمل شده در تاریخ ما، بسیاری از اوقات هم عمل نشده. امروز ملت ایران دارد با ایستادگی خود به این توصیه عمل میکند؛ «رو خطرکن». این است مسئلهی ما.
مسئلهی ما با آمریکا و مسئلهی ما با مستکبرین عالَم این است. آنها میگویند شما وجودتان، استعدادتان، قدرتتان را به صحنه نیاورید که در مقابل قدرت ما، سلاح ما، توانائیهای تبلیغاتی ما رقیبی وجود نداشته باشد، ما بتوانیم یکهتازی کنیم در میدان. جواب ملت ما این است که: نخیر، ما میتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم؛ میتوانیم جلو تجاوز شما را بگیریم؛ اگر نکنیم، خدا از ما مؤاخذه خواهد کرد.
راهی که ملت ایران انتخاب کرده، راه درستی است؛ حضور در صحنه، رها نکردن این دستاورد بزرگ. مسائل جزئی، اختلافی، اهمیتی ندارد. بگو مگوهائی که این گروه با آن گروه، این آدم با آن آدم دارد، اینها اهمیت ندارند. اینها چیزهای جزئی است. خانوادهی انقلاب باید یکپارچگی خودش را حفظ کند. بنده اولِ امسال گفتم: «اتحاد ملی»؛ یعنی خانوادهی ملت، خانوادهی انقلاب وحدت خود را، درونگرائی خود را نسبت به یکدیگر، اتصال و چسبندگی را به یکدیگر حفظ کنند؛ نگذارند واگرائی به وجود بیاید. ملت بحمدالله خودش این توصیه را آویزهی گوش دارد؛ احتیاج به گفتن ما هم شاید نبود. ما هم تابع همین عقلانیت عظیمی هستیم که در ملتمان هست؛ ما هم به ملت عرض کردیم و آنها هم نشان دادند که همینجور است.
چند صباح دیگر انتخابات داریم. حضور در انتخابات هم از همین قبیل است؛ حضور است. من اصرارم در همهی انتخاباتها بر حضور است. باید آمد سر صندوق رأی، به کوری چشم دشمن بایستی رأی داد. دشمن میخواهد که ملت انتخابات نداشته باشد، راهپیمائی بیست و دو بهمن نداشته باشد، راهپیمائی قدس نداشته باشد، حضور در مراسم عظیم دینی نداشته باشد، احساسات دینی نداشته باشد. جوان ما بیتفاوت و بیرگ و بیاعتنا و دلسپردهی به شهوات و غرق در فساد و در مواد مخدر باشد. دشمن این را میخواهد؛ این برای دشمن خوب است، لذا این را ترویج میکنند؛ گاهی به زبان بیان ایدئولوژی، گاهی به زبان تهدید سیاسی، گاهی به زبان تهدید نظامی، گاهی به وسیلهی باندهای قاچاق مواد مخدر، گاهی به وسیلهی ترویج فیلمهای مهیج شهوت؛ دشمن همهجور وارد میدان میشود و تلاش میکند و خودکشون میکند که بلکه بتواند این ملت را از این حرکت مستقیم و قوی و عزیز منصرف کند. وقت انتخابات هم که میشود - شاید یادتان هست - غالباً قبل از انتخابات یک حرفی میزنند که معنایش این است که مردم در انتخابات شرکت نکنید؛ کارهائی میکنند، تلاش میکنند؛ گاهی به وسیلهی آدمهای غافل و فریب خورده، گاهی به وسیلهی آدمهای وابسته، کارهائی میکنند که بلکه مردم را از شرکت در این مراسم عظیم باز بدارند، که انتخابات یکی از این مراسم بسیار عظیم است.
...
البته باید هوشیاری بخرج داد؛ باید هوشیاری بخرج داد. از دوروها و دورنگها و ظاهر باطن مختلفها بایستی ترسید. خیلی اوقات، در طول تاریخ، اسلام از این دورنگیها، یکی نبودن ظاهر و باطن اشخاص، ضربه خورده است. حالا روایت هم در این زمینه زیاد هست. این را باید مواظبت کرد. شما مردم هوشیاری هستید؛ این را چه امثال من بدانیم، چه ندانیم، چه بگوئیم، چه نگوئیم، تاریخ ما، انقلاب ما، حوادث این بیست و نه سال ثابت کرده است؛ نه فقط به خود ما، به دنیا ثابت کرده. لذا به نام شما و ملت شما و مردم شما و امام شما افتخار میکنند. همین شهدای برجستهی دنیای اسلام، همین شهید عزیزی که چند روز قبل به وسیلهی صهیونیستها به شهادت رسید، اینها افتخار میکردند که بچههای امامند؛ خودشان را فرزند امام میدانستند. این شهید حاج عماد خودش را فرزند امام میدانست. یعنی واقعاً اگر با یک جوان خودمان مقایسه کنیم، او معتقد نبود که این جوان ایرانی به امام از او نزدیکتر است. او هم خودش را به قدر یک جوان ایرانی فرزند امام و نزدیک به امام میدانست؛ چرا؟ چون امام به او روح داده بود؛ امام او را زنده کرده بود. اینجور جوانها همیشه در لبنان و در فلسطین و در غزه و در همه جا بودند، اما اینجور کارهای بزرگ از اینها سر نمیزد. کی فکر میکرد جوانهای لبنانی با سلاحهای معمولی بتوانند ارتشی را که ادعا میکند یکی از بزرگترین ارتشهای دنیاست، آنجور با افتضاح عقب بزند. روزهای اوّلی که جنگ سی و سه روزه تمام شده بود، صهیونیستها میگفتند نه، ما شکست نخوردیم(!) حالا گزارش این کمیتهی ونیوگراد قضایا را برملا کرده. اینها ظاهرسازی کردند که خیلی آبروریزی هم نشود؛ اما کاملاً پیداست؛ یک ارتش مجهز، امریکا هم مستقیماً وارد شد - این را بدانید امریکا در جنگ سی و سه روزهی لبنان مستقیم وارد شد؛ هم پشتیبانی کرد، هم مستقیم وارد شد، بی سروصدا - اما همهشان شکست خوردند. از کی؟ از یک عده جوان که وسیلهشان عبارت بود از اعتماد به نفس، اتکال به خدا و نترسیدن از مرگ، ایستادگی در میدان؛ توانستند شکست بدهند. افسانهی شکستناپذیری قدرتها اینجوری باطل میشود.
خدا را شکر میکنیم؛ خدا را شکر میکنیم بر نعمت انقلاب، خدا را شکر میکنیم بر نعمت امام، خدا را شکر میکنیم بر این عظمتی که ملت ایران از خودشان نشان دادند، خدا را شکر میکنیم بر توفیقی که به این ملت داده است. یکیک شما مردم و شما جوانها، یک نعمت بزرگ خدا هستید که انسان باید برای آنها خدا را شکر کند - «و ان تعدوا نعمت الله فلا تحصوها» - مگر میشود نعمتهای الهی را احصاء کرد؟ این نعمتها را باید حفظ کنیم. این نعمتها را هم مسئولین بدانند، باید این نعمت را حفظ کنند، شکر کنند تا این نعمت برایشان بماند، هم آحاد مردم این نعمت خدا را قدر بدانند. بدانید فردای این ملت از امروز این ملت بمراتب بهتر و روشنتر و دلنوازتر است. و انشاءالله شما جوانها آن روزها را خواهید دید. و خواهید توانست ثمرهی این مجاهدتهای عظیم را بچینید و انشاءالله دنیائی را به آبادی و سعادت و فلاح برسانید.
متن کامل سخنرانی را از مسیر زیر بخوانید
حضرت آیت الله امام خامنه ای - بیانات در دیدار مردم تبریز - ۱۳۸۶/۱۱/۲۸
انقلاب ورق را برگرداند
بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی
اربعین ۱۴۰۳-۱۴۴۶
خوشحال باشید که ندیدید. ما دیدیم آن روزگار را؛ روزگار بدی بود، روزگار سختی بود، روزگار سیاهی بود، روزگار یأس بود. انقلاب ورق را برگرداند، انقلاب راه را باز کرد، انقلاب به ما فرصت داد. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم؛ شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید. میشود هم استفاده نکرد؛ اگر استفاده نکردیم، خسران است؛ اگر استفاده کردیم، فلاح است: قَد اَفلَحَ المُؤمِنون.(۴) انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.