علی را عدلش به خاک و خون غلطاند

خوشبختانه فضائل و مناقب آن حضرت مثل دریای عظیمی است که از هر طرف که وارد بشویم و هر رشته‌ای از رشته‌های مَحامد بشری را مطرح بکنیم، فیض عظیمی را خواهیم برد. یکی از جوان‌های آل زبیر -که آل زبیر معروف بودند به دشمنی با امیرالمؤمنین- عبداللَّه ‌بن ‌زبیر، حتی در جنگ جمل هم به عنوان یک چهره‌ای معرفی شد که پدرش زبیر را وادار میکرد به ادامه‌ی جنگ با امیرالمؤمنین. بعدها هم خاندان زبیر غالباً -مگر بعضی از آنها- نسبت به امیرالمؤمنین با چشم خصومت و بغض و حسادت نگاه میکردند. در این خانواده یک جوانی که پسر عبداللَّه بن ‌عروة بن‌ زبیر است، از روی جوانی یک روز در حضور پدر خود مشغول مذمّت امیرالمؤمنین شد. پدر با این‌ که خودش هم نسبت به امیرالمؤمنین ارادتی یا بگوییم محبتی نداشت، اما دید این جوان خام و ناپخته‌ی خودش را خوب است قدری آگاه کند؛ در محیط خلوت خانه به طور خصوصی. آن روزها کسی جرأت نمیکرد در عَلَن نامی از امیرالمؤمنین به‌نیکی ببرد. به پسرش گفت: پسرجان، یک چیزی را من به تو بگویم و او این است که هیچ چیزی را پیدا نمیکنی که دین ساخته باشد، به وجود آورده باشد و دنیا و دست دنیاطلبان بتواند آن را ویران کند. ممکن نیست. بِنایی که دین میسازد، این بنایی نیست که به‌وسیله‌ی دنیاطلبان قابل ویران شدن باشد. «وَ اللَّهِ ما بَنا الناسُ شیئاً إلاّ هَدّمَهُ الدّینُ» اما به‌عکس؛ هر چیزی که دست دنیاطلبان آن را به وجود بیاورد، بیگمان دین در مقام برخورد و اصطکاک با او اگر قرار بگیرد، آن را از بین خواهد برد. اما عکسش این‌جور نیست. اگر دین چیزی را ساخت، دنیاطلب‌ها نمیتوانند آن را از بین ببرند. بعد وارد اصل مطلب شد. گفتش که تو نگاه کن، ببین این بنیمروان -آن سلسله‌ای از بنی‌امیّه که آن روزها بر جامعه‌ی اسلام حکومت میکردند- گفت ببین این بنیمروان چطور بر روی منبرها و در همه‌ی اقطار دنیای تحت نفوذ خودشان نسبت به امیرالمؤمنین، نسبت به علی بن ‌ابی طالب، او گفت، عیب‌جویی میکنند و عیوب او را آشکار میکنند، ظاهر میکنند، هر چه به دهنشان می‌آید درباره‌ی علی میگویند. اما هر چه آنها بیشتر میگویند، امیرالمؤمنین چهره‌اش منوّرتر و در بین مردم محبوب‌تر میشود. «ألَمْ تَرَ إلَی عَلىٍّ کَیْفَ تُظهِرُ بَنُو مَرْوان مِنْ عَیْبِهِ وَ ذَمِّهِ وَ اللَّهِ لَکَأنّما یأخُذُونَ بِناصِیَتِهِ رَفْعاً إلَی السَّماءِ»
اینی که بنیمروان عیب علی را میگویند، مثل این‌که خدای متعال اثر عکس میدهد. گویی که علی را بلند میکنند و به آسمان میبرند و در کرسی آسمان علی را قرار میدهند از رفعت و شأن. هر چه بیشتر عیبش را میگویند، بالاتر میرود. اما مُرده‌ها و شخصیت‌های خودشان را بنیمروان با نام نیک، با تشکیل محافل و مجالس مدح و ثنا بزرگ میکنند؛ هر چه بیشتر از گذشتگان خودشان و مرد‌گان خودشان میگویند، مثل این‌که یک لاشه‌ی مرده‌ای، یک جیفه‌ای را هی بیشتر باد میکنند. تَعَفُّنشان بیشتر دنیا را میگیرد. «وَ ما تَری ما یَنْدِبُونَ بِه مَوْتاهُم مِن التَأبینِ وَ الْمَدیحِ وَ اللهِ لَکأنَّما یَکشِفونَ بِه عَن الْجِیَفِ»
این چیزی است که دشمن امیرالمؤمنین، آن خانواده‌ای که بنای بر بغض و حسادت به امیرالمؤمنین داشتند این‌جور می‌گفتند. یک جمله‌ای معروف است از خلیل‌بن‌احمد نحوىِ معروف که او میگوید که دوستان امیرالمؤمنین در طول مدتی برابر چند قرن از ترسشان مدایح امیرالمؤمنین را نگفتند و مکتوم نگهداشتند مدح امیرالمؤمنین را و فضائل او را. و دشمنان امیرالمؤمنین در طول چند قرن مدایح امیرالمؤمنین را مکتوم نگهداشتند از روی بغض و عداوتشان. فَظَهرَ مابَینَ هَذَینِ ما مَلَأَ الخافِقَیْنَ. دو تا کتمان نسبت به مدایح امیرالمؤمنین؛ یکی از روی ترس یکی از روی بغض، اما میان این دو کتمان آن قدر از فضائل امیرالمؤمنین بروز کرد که سرتاسر عالم را و میان مشرق و مغرب را گرفت.
این فضائل علی بن ‌ابی طالب است. یک اقیانوس بیکرانی است که از هر طرف وارد بشویم، از معنویات، از خصال روحی، از توجهات الهی و معنوی، از آن خصلت‌هایی که جز بندگان شایسته و صالح از آنها برخوردار نیستند، از روش اجتماعی، از خصلت‌های خانوادگی، از برخورد با ضعفا، از اداره‌ی امور کشور، از هر طرف امیرالمؤمنین را مورد ملاحظه قرار بدهیم، شگفتیها میبینیم؛ چیزهایی که چشم انسان را خیره میکند و هر چه هم انسان بیشتر میبیند، زمان بیشتر میگذرد، نسبت به شخصیت والای این عظیم بشریت «عظیم العُظَماء» بزرگ بزرگان، انسان بیشتر خاضع میشود.

...

درباره‌ی آن حضرت گفته‌اند: «قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ» علی را عدلش به خاک و خون غلطاند. اگر امیرالمؤمنین میخواست عدالت را رعایت نکند، اگر میخواست ملاحظه‌کاری بکند، اگر میخواست شأن و مقام و شخصیت خودش را بر مصالح دنیای اسلام ترجیح بدهد، موفق‌ترین خلفاء میشد و قدرتمندترین و هیچ معارضی هم پیدا نمیکرد، اما امیرالمؤمنین شاخص حق و باطل است. اینی ‌که علی بن ‌ابی طالب را معیار و شاخص حق و باطل میدانند و هرکس دنبال علی است و علی را قبول دارد و میخواهد مثل او عمل کند، او حق است و هر که علی را قبول ندارد، باطل است، این به خاطر همین است،. به خاطر این است که امیرالمؤمنین لُبّ وظیفه، بدون ذره‌ای دخالت دادن مَنیّت و احساسات شخصی و منافع شخصی و خود، در آن راه و حرکتی که انتخاب کرده است. یک چنین شخصیتی است امیرالمؤمنین. لذاست که علی علیه‌السّلام میزان‌الحق است واقعاً.
این زندگی امیرالمؤمنین است. «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه». فقط در شهادت این بزرگوار نبود که یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه. در لحظه‌ی مرگ نبود که امیرالمؤمنین جانش را در راه خدا داد؛ در طول عمر، امیرالمؤمنین همواره جانش را در راه خدا داد. خودیها را رها کرد و سختیها و محنت‌های بسیاری هم امیرالمؤمنین کشید.

بخشی از بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در خطبه های نماز جمعه در تاریخ ۱۳۶۸/۰۲/۰۸

منبع تصویر: سایت عصر انتظار | www.asr-entezar.ir