کتاب: نگاهی به رابطه عبد و مولا
نویسنده: علیرضا پناهیان
نویسنده: علیرضا پناهیان
ناشر: بیان معنوی
در روانشناسی رشد میگویند بچهها به هر عکسی که نگاه میکنند بلافاصله میپرسند: «بابا و مامانش کو؟» مثلاً تا یک مرغابی کوچولو ببینند، میپرسند: «بابا و مامانش کو؟» یا اگر سه وسیله انتخاب شود، وقتی بچهها به آنها نگاه کنند میگویند: «این بچهاش است، این دو تا هم بابا و مامانش.» آناً این رابطه را کشف میکنند و به خودشان هم به عنوان کودک، علم شهودی دارند. کودک هم همه چیز را به این عنوان میبیند. عبد هم همینطور است. انسان هم اگر عبد بودن خود را درک کرد، آناً به دنبال مولایش میگردد.
یک مادر وقتی میخواهد با بچهاش ارتباط برقرار کند، به او غذا میدهد، تر و خشکش میکند. وقتی میخواهد با او صحبت کند، میگوید: «عزیزم، فدات شم و...». شما وقتی با یک گُل ارتباط برقرار کنید گُل را میبویید. اگر گُل با شما ارتباط برقرار کند، عطر شامهنوازش را به شما تقدیم میکند. اگر خدا بخواهد رابطه قشنگی با عبدش برقرار کند چه میکند؟
یک مادر وقتی میخواهد با بچهاش ارتباط برقرار کند، به او غذا میدهد، تر و خشکش میکند. وقتی میخواهد با او صحبت کند، میگوید: «عزیزم، فدات شم و...». شما وقتی با یک گُل ارتباط برقرار کنید گُل را میبویید. اگر گُل با شما ارتباط برقرار کند، عطر شامهنوازش را به شما تقدیم میکند. اگر خدا بخواهد رابطه قشنگی با عبدش برقرار کند چه میکند؟