روزی به شدّت گرم بود و هر کس، گوش های از ردایش را بر سر می کشید و گوش های دیگر را از شدّت گرما زیر پاهایش می نهاد.
بر روی درخت های سَمُرة یا طلح، سایبانی پارچه ای در برابر خورشید برای پیامبر خدا آماده ساختند و چون نمازش را به پایان برد، در میان مردم و بر روی کجاوه های شتران، به سخنرانی برخاست و صدایش را بلند کرد و به همه رساند و گفت: «سپاس، از آنِ خداست و از او کمک می گیریم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم و از شرارت های نفْس و کارهای زشتمان، به او پناه می بریم؛ همو که چون کسی را گمراه گذارد، هدایتگری نخواهد داشت و چون کسی را هدایت کند، گمراه کننده ای ندارد و گواهی می دهم به یکتایی خدا و بندگی و رسالت محمّد.
امّا بعد؛ ای مردم! من به زودی دعوت حق را اجابت می کنم و پیرامون رسالتم از من سوال میشود. از شما نیز میپرسند. شما چه پاسخی دارید؟
گفتند: گواهی می دهیم که تو رساندی و خیرخواهی کردی و کوشش نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد!
فرمود: «آیا به اینکه خدایی جز خداوند یکتا نیست و محمّد، بنده و فرستاده اوست و بهشت و دوزخش حقیقت دارد و مرگ حق است، گواهی نمیدهید؟ و به اینکه قیامت، بی هیچ تردیدی آمدنی است و خداوند، همه آرمیدگان قبرها را برمی انگیزد؟»
گفتند: چرا، به این گواهی می دهیم. گفت: «خدایا! تو گواه باش».
سپس فرمود: «ای مردم! آیا نمی شنوید؟». گفتند: چرا.
گفت: «من پیش از شما، به حوض [کوثر] وارد میشوم و شما، در کنار آن نزد من میآیید. پهنای آن حوض به اندازه فاصله میان صنعا (در یمن) و بُصرَی (در جنوب سوریه) است و جام های آن پرشمار چون ستارگان، و نقرهای است. بنگرید که درباره ثقلین (دو چیز گرانسنگ)، بعد از من، چگونه رفتار می کنید».
کسی ندا داد: ای پیامبر خدا! این دو چیز گران بها چیستند؟
گفت: «ثقل بزرگتر، کتاب خداست که یک طرفش در دست خدای عز و جل و سوی دیگرش در دستان شماست. به آن، چنگ زنید تا گمراه نگردید؛ و ثقل دیگر که کوچکتر است: خاندان من است. خدای ریزبینِ آگاه به من خبر داده که هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من میآیند، و من، این را از پروردگارم برای آن دو خواستم. پس بر آنها پیشی مگیرید، که هلاک می شوید و از آنها عقب نمانید، که هلاک می شوید».
سپس دست علی (ع) را گرفت و آن را تا آنجا بالا برد، که سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد. همه مردم، علی (ع) را شناختند.
آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: «ای مردم! چه کسی به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر است؟» گفتند: خدا و پیامبرش داناترند.
فرمود: «خدا، مولای من است و من مولای مؤمنانم و به آنان از خودشان سزاوارترم. پس، هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سه بار این را گفت (و در نقل احمد، پیشوای حنبلیان، «چهار بار» آمده است).
آن گاه عرضه داشت: «خدایا! با هرکه با او دوستی میورزد، دوستی کن و با هرکه با او دشمنی می ورزد، دشمنی کن و هر که او را دوست می دارد، دوست بدار و هر که دشمنش می دارد، دشمن بدار و هرکه یاریاش می کند، یاریاش کن و هرکه رهایش می کند، رهایش کن و حق را بر مدار او بچرخان. هان! حاضران به غایبان برسانند». (متن کامل روایت داستان غدیر از زبان استاد پناهیان را از این جا بخوانید)
بِسْمِ اللَّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ
گروه فردوس
ساخت پویانمایی
...این جرم جمهوری اسلامی است...به جرم تسلیم نشدنِ یک ملت در مقابل تمایل مستکبرانه قدرتهای جهانی، این ملت محکوم میشود که با همه ابزارها - از جمله ابزار هنری - با او بهشدّت مبارزه شود. همانگونه که عرض کردم، سازمان سیا بخش هنری دارد و فیلمهایی که بعد از انقلاب علیه ما و علیه شیعه و اسلام درست کردند، بسیار زیاد است. شما که یک فیلمساز و سینماگر و بازیگر سینما و تئاتر و موسیقیدان و آهنگساز ایرانی هستید و این واقعیّت و مظلومیت را ادراک میکنید، تکلیفتان چیست؟آیا هیچ تکلیف مردمی وجود ندارد؟؟؟
حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای ۱۳۸۰/۰۵/۰۱
اگر دنیای اسلام علیه تخریبکنندگان بقیع قیام نمیکرد ...
«در کنار این، تلخی دیگری که وجود دارد، این است که در میان مجموعهی مسلمانان و امت اسلامی کسانی پیدا شوند که با افکار پلید و متحجر و عقبمانده و خرافی خود، تجلیل از بزرگان و برجستگان و چهرههای نورانی صدر اسلام را شرک بدانند، کفر بدانند؛ واقعاً این مصیبتی است. اینها همان کسانی هستند که گذشتگانشان قبور ائمه (علیهمالسّلام) را در بقیع ویران کردند. آن روز که در دنیای اسلام، از شبهقارهی هند گرفته تا آفریقا، علیه اینها قیام کردند، اگر اینها جرأت میکردند، قبر مطهر پیغمبر را هم ویران میکردند، با خاک یکسان میکردند. ببینید چه فکر باطلی، چه روحیهی پلیدی، چه انسانهای بداندیشی، احترام به بزرگان را اینجوری بخواهند نقض کنند و هتک کنند و این را جزو وظائف دینی بشمرند! در آن وقتی که اینها بقیع را ویران کردند، این را بدانید؛ سرتاسر دنیای اسلام علیه اینها اعتراض کرد. عرض کردم؛ از شرق جغرافیای اسلام -از هند- تا غرب جغرافیای اسلام، علیه اینها بسیج شدند.
اینها به عنوان اینکه این کارها پرستش است، این اقدامهای خبیث را میکنند! رفتن سر قبر یک انسانی و طلب رحمت کردن برای او از خدای متعال، و طلب رحمت کردن برای خود در آن فضای معنوی و روحانی، شرک است؟ شرک این است که انسان بشود ابزار دست سیاستهای اینتلیجنس انگلیس و سی. آی. ای آمریکا و با این اعمال، دل مسلمانان را غمدار کند، آزرده کند. اینها اطاعت و عبودیت و خاکساری در مقابل طواغیت زنده را شرک نمیدانند، احترام به بزرگان را شرک میدانند! خود این، یک مصیبتی است. جریان تکفیرىِ خبیث که امروز در دنیای اسلام به برکت برخی از منابع مادی، متأسفانه پول و امکانات هم در اختیار دارند، یکی از مصائب اسلام است.» بخشی از بیانات امام خامنه ای مدظله العالی در دیدار دست اندرکاران برگزاری انتخابات (۱۳۹۲/۰۲/۱۶)
به نقل از ویکی شیعه: سالروز تخریب بقیع را یَومُ الهَدْم (روز تخریب) گفته اند. وهابیان پس از محاصره مدینه در سال ۱۳۴۴ق، قبرستان بقیع و بقعههای آن را تخریب کردند؛ از جمله بارگاه امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع). وهابیان دو بار، ابتدا در ۱۲۲۰ق و سرانجام در ۱۳۴۴ق با اتکا به فتوای ۱۵ تن از مفتیان مدینه، مبنی بر ممنوعیت اجماعیِ ساختن بنا بر روی قبور و لزوم تخریب قبور، به ویران کردن اماکن و بقعههای بقیع پرداختند. تخریب بقیع، واکنش مردم و عالمان بسیاری را در ایران، عراق، پاکستان، شوروی سابق و... برانگیخت. دولت وقت ایران، در واکنش به تخریب اماکن مقدس مسلمانان، یک روز عزای عمومی اعلام کرد و در پی آن، به رسمیت شناختن کشور تازه تاسیس سعودی، سه سال به تعویق افتاد.
وهابیان در صفر ۱۳۴۴ قمری به مدینه حمله کردند. در این حمله، خسارتهایی به حرم نبوی و اماکن مذهبی وارد شد. وهابیان در صفر ۱۳۴۴ قمری به مدینه حمله کردند. در این حمله، خسارتهایی به حرم نبوی و اماکن مذهبی وارد شد. هفت ماه بعد، در رمضان ۱۳۴۴ق، شیخ عبدالله بن بُلَیهد (۱۲۸۴-۱۳۵۹ق) که از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ق، قاضی القضات مکه بود، وارد مدینه شد و با استفتائی از مفتیان مدینه، حکم تخریب قبور را دریافت کرد. بدین ترتیب در هشتم شوال ۱۳۴۴ق، بقعههای بقیع تخریب شد.
در سال ۱۲۲۰ق، وهابیان پس از یک سال و نیم محاصره و در نتیجه شیوع قحطی در مدینه، شهر را به دست گرفتند. بنابر منابع موجود، سعود بن عبدالعزیز، پس از تسلیم شدن مدینه، همه اموال موجود در خزانههای حرم نبوی را توقیف کرد و همچنین دستور ویران کردن همه بناها و گنبدهای مدینه و از جمله قبرستان بقیع را صادر کرد. بر همین اساس، بارگاه چهار امام شیعه و همچنین گنبد منسوب به حضرت فاطمه(س) که بیت الاحزان خوانده میشد، در حمله نخست وهابیان در سال ۱۲۲۰ق از میان رفت، و یا دچار خسارت جدی شد.
پس از این رخداد، دولت عثمانی، لشکری را برای تصرف مدینه و بازپسگیری آن از وهابیان فرستاد و در ذیالحجة ۱۲۲۷ق، حکومت بر مدینه را پس گرفت. بر همین اساس، محمود دوم، سیامین سلطان عثمانی، در سال ۱۲۳۴ق دستور بازسازی بارگاهها را صادر کرد.
وهابیان بار دیگر در صفر ۱۳۴۴ق به مدینه حمله کردند. در این حمله، خسارتهایی به حرم نبوی و اماکن مذهبی وارد شد. هفت ماه بعد، در رمضان ۱۳۴۴ق، شیخ عبدالله بن بُلَیهد (۱۲۸۴-۱۳۵۹ق) که از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ق، قاضی القضات مکه بود، وارد مدینه شد و با استفتائی از مفتیان مدینه، حکم تخریب قبور را دریافت کرد. بدین ترتیب در ۸ شوال ۱۳۴۴ق، بقعههای بقیع تخریب شد. بر اساس اسناد موجود، پس از تخریب، ملک عبدالعزیز، پادشاه عربستان، در نامهای به تاریخ ۱۲ شوال ۱۳۴۴ق خطاب به عبدالله بن بلیهد، اقدامات وی در این باره را تحسین کرد.
تخریب اماکن مقدس مسلمانان در مکه و مدینه، و مخصوصا تخریب بقیع، از همان ابتدا اعتراضات گستردهای را در میان شیعیان برانگیخت. عالمانی مانند سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمد خالصی، و سید حسن مدرس، به تخریب بقیع واکنش نشان دادند و خواستار برخورد قاطع با عوامل تخریب قبور اماکن مقدس شدند. سید حسین طباطبایی قمی، مشهور به آیت الله قمی نیز از جمله مراجع شیعه بود که تا سالها پس از تخریب قبور بقیع، به دنبال بازسازی قبور ائمه در بقیع بود و وزارت خارجه ایران برای تأمین خواسته وی، به مذاکره با دولت عربستان سعودی پرداخت.
مسلمانان ساکن در نقاط مختلف اتحاد جماهیر شوروی سابق، و همچنین مسلمانانی از کشورهای ترکیه، افغانستان، چین و مغولستان، با ارسال پیامهایی خواستار حفظ و حراست از اماکن مقدس در مکه و مدینه شدند.
در سال ۱۳۰۴ش، دولت ایران با صدور بیانیهای، شنبه ۱۶ صفر ۱۳۴۴ق (۱۴ شهریور ۱۳۰۴ش) را عزای عمومی اعلام کرد و بدین ترتیب، مردم در تهران به برگزاری مراسم سوگواری پرداختند. برخی منابع، از برگزاری اجتماعی چندین دههزار نفره در اطراف دروازه دولت تهران خبر دادهاند که در اعتراض به اهانت وهابیان به اماکن مقدس مدینه برپا شده بود. (در ویکی شیعه بیشتر بخوانید)
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
درعزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را
بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد
شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد
درون قلب جهان ، انقلاب گشته بیا
نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین
حرم به دست حرامی خراب گشته بیا
این گلستان نبیّ بار دگر ویران شده
چشمهای منتقم ، بار دگر گریان شده
بعد تخریب بقیع و این ستم در آن دیار
گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان شده
شعر از: آیت الله محمد حسین بهجتى (شفق)
یکی بحث علل و انگیزههای قیام امام حسین علیهالسّلام است، که چرا امام حسین قیام کرد؛ یعنی تحلیل دینی و علمی و سیاسی این قیام. در این زمینه، ما قبلاً تفصیلاً عرایضی عرض کردهایم؛ فضلا و بزرگان هم بحثهای خوبی کردهاند. امروز وارد آن بحث نمیشویم.
بحث دوم، بحث درسهای عاشوراست که یک بحث زنده و جاودانه و همیشگی است و مخصوص زمان معیّنی نیست. درس عاشورا، درس فداکاری و دینداری و شجاعت و مواسات و درس قیام للَّه و درس محبّت و عشق است. یکی از درسهای عاشورا، همین انقلاب عظیم و کبیری است که شما ملت ایران پشت سر حسین زمان و فرزند ابیعبداللَّه الحسین علیهالسّلام انجام دادید. خود این، یکی از درسهای عاشورا بود. در این زمینه هم من امروز هیچ بحثی نمیکنم.
بحث سوم، دربارهی عبرتهای عاشوراست که چند سال قبل از این، ما این مسأله را مطرح کردیم که عاشورا غیر از درسها، عبرتهایی هم دارد. بحث عبرتهای عاشورا مخصوص زمانی است که اسلام حاکمیت داشته باشد. حداقل این است که بگوییم عمده این بحث، مخصوص به این زمان است؛ یعنی زمان ما و کشور ما، که عبرت بگیریم.
ما قضیه را اینگونه طرح کردیم که چطور شد جامعه اسلامی به محوریّت پیامبر عظیمالشّأن، آن عشق مردم به او، آن ایمان عمیق مردم به او، آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دینی و آن احکامی که بعداً مقداری درباره آن عرض خواهم کرد، همین جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتّی بعضی همان کسانی که دورههای نزدیک به پیامبر را دیده بودند، بعد از پنجاه سال کارشان به آنجا رسید که جمع شدند، فرزند همین پیامبر را با فجیعترین وضعی کشتند!؟ انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از این بیشتر چه میشود!؟
ادامه در بیانات حضرت آیت الله امام خامنه ای در تاریخ خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
انقلاب ورق را برگرداند
بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی
اربعین ۱۴۰۳-۱۴۴۶
خوشحال باشید که ندیدید. ما دیدیم آن روزگار را؛ روزگار بدی بود، روزگار سختی بود، روزگار سیاهی بود، روزگار یأس بود. انقلاب ورق را برگرداند، انقلاب راه را باز کرد، انقلاب به ما فرصت داد. میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم؛ شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید. میشود هم استفاده نکرد؛ اگر استفاده نکردیم، خسران است؛ اگر استفاده کردیم، فلاح است: قَد اَفلَحَ المُؤمِنون.(۴) انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.